پری ها ، دلنوشته های یک دختر
دلنوشته هایی برای زنان و دختران ، اشعار عاشقانه و مطالبی برای دختران 
نويسندگان

آدم اگر اهل خوشبختی های کوچک باشد، خوشبختی های کوچکش را کنار هم می چیند و از خوشبختی های کوچک و ناچیزش خوشبختی های بزرگ می سازد. اما اگر دنبال خوشبختی های بزرگ باشد همیشه 

ناخرسند است؛ چون از هر خوشبختی بزرگی ، خوشبختی بزرگتری هست. هر روز در پی ترها و ترین ها رفتن آدم را از پای می اندازد. جهان را به قاچ هایی کوچک تقسیم کرده ام، آنقدر کوچک که در پیش دستی ام جا بشود.

همین جهان مختصر برایم بس است، همین یک تکه جهان که می شود در دهان گذاشت و طعم شیرنش را مزمزه کرد....

امروز در شرکت سعی کردم تکه های خوشبختی که خودم دوستش داشتم رو به دوستان و همکارم هدیه بدهم برایشان نان سیر درست کردم با پنیر طعم دار . نیم ساعت اخر کار همه خسته در آشپزخانه شرکت کنارم مثل بچه هایی که

منتظرن تا غذای مورد علاقه شان درست بشود تا بتوانند بخورند. دور و برم در تردد بودن و سرک می کشیدن. پری جون درست نشد؟ خوشبختی چیست؟ همینکه سالم باشی و بتوانی غذایی را که دوست داری در کنار دوستانت میل کنی ، حتی برای ده دقیقه خستگی کار از تن به در کنی .

به نظر من اینها خوشبختی های کوچکی هستن که ما خود می توانیم برای خود درست کنیم و از زندگی لذت ببریم .

 


برچسب‌ها: خوشبختی جهان کوچک نان سیر پنیرطعم دار سلامت
[ سه شنبه 10 تير 1399 ] [ ] [ پری ها ]

هوا داره رو به گرمی می ره به قول هموطن های شمالی مون داره انجیر پزون و هموطن های جنوبی میگن خرما پزون میشه حالا خوبیه هوای تهران اینه که گرم و خشک هستش و مثل شمال وجنوب ایران شرجی نیست اگر من در شمال یا جنوب کشور زندگی می کردم

توی فصل گرما یه ظرف آب متحرک بودم . کلا گرما ازار دهنده است البته از نظر من و شاید خیلی از مردم . دوستی دارم که میگه من توی تابستون خنکم و گرمم نمی شه و توی سرما گرم هستم و سردم نمی شه ، ازش پرسیدم

چطور می تونی اینطوری باشی گفت به دو دلیل. یکی اینکه غذاهایی که باعث زیاد شدن سوخت و ساز بدنم میشه و نمی خورم و کلا با میوه های فصل بدنم رو خنک نگه می دارم در تابستان کمتر غذا می خورم و در زمستان

بیشتر غذا می خورم و دوم اینکه تلقین می کنم . مثلا در تابستان هوا گرم نیست و بالعکس در زمستان تلقین می کنم که هوا سرد نیست. با مورد اخریش موافقم چون خودم این کارو کردم . چطور؟ براتون تعریف میکنم.

وقتایی که توی تابستان میخوام با پراید آلبالویی جایی برم و چون تهران همیشه ترافیک داره ، معمولا کولر ماشینم توی ترافیک نمی کشه و آمپر ماشین بالا می ره و به ناچار باید کولر و خاموش کنم منم از حقه تلقین استفاده می کنم.

که هوا گرم نیست و جالب اینجاست منی که توی گرما انگار یک قالب یخ روی سرم گداشتن و یخ ها در حال اب شدن هستش و از صورتم شرشر اب راه می افته ، اصلا عرق نمی کنم و گرمم نمیشه یادمه سالها پیش فیلمی دیدم که در مورد تلقین بود. یک نفر در فصل تابستان

اتفاقی در واگن یخچال حمل گوشت یک قطار زندانی می شه و فکر میکنه که اونجا سرده جوری که شروع میکنه به یخ زدن وقتی قطار به مقصد می رسد و در واگن یخچال و باز می کنند می بینن اون شخص یخ زده در صورتی که

سیستم سرمایش یخچال خاموش بود یعنی اون شخص ممکن بود از گرما اونجا بمیره ولی با تلقین به خودش از سرما مرده بود. اینجاست که واقعا با قدرت تلقین می تونیم خیلی کارها انجام بدهیم حتی می توانیم

بدن خود مون رو خنک یا گرم نگه داریم. راههای زیادی برای جلوگیری از گرما زدگی و خنک نگه داشتن بدن غیر از تلقین هست

و اون خاکشیر و تخم شربتی هستش که واقعا یک نوع  کولر طبیعی برای بدن عمل میکنه از خواصش نگم براتون که مطمئنا همتون ازش خبر دارید.

امیدوارم توی این گرما حواستون به خودتون باشه و از گرما زدگیتون جلوگیری کنید و مواظب خودتون باشید .

 


برچسب‌ها: تابستان گرما تلقین زمستان خاکشیر تخم شربتی
[ سه شنبه 10 تير 1399 ] [ ] [ پری ها ]

فرمول زندگی من خیلی ساده است 

صبح ها از خواب بیدار می شوم 

و شب ها به تخت خواب باز می گردم .

در این بین سعی میکنم انسان بهتری باشم !

 

کری گرانت ( بازیگر )


برچسب‌ها: فرمول کری گرانت زندگی
[ دو شنبه 9 تير 1399 ] [ ] [ پری ها ]

می گویند تولستوی در اواخر عمر که دچار جنون شده بود و دیگر نمی توانست بنویسد، روزی در یک پارک ، کتابی افتاده بر زمین می بینید، کتابی که شیرازه و صفحاتش به هم ریخته. کتاب را بر می دارد و از وسط هایش 

شروع می کند به خواندن. خیلی از آن خوشش می آید و ذوق زده می شود، دنبال جلدش می گردد و در میان انبوه صفحات به هم ریخته ،پیداش می کند؛ روی جلد نوشته شده : آناکارنینا 

نوشته لئو تولستوی!

 


برچسب‌ها: تولستوی, آناکارنینا , جنون , کتاب
[ دو شنبه 9 تير 1399 ] [ ] [ پری ها ]

سالها پیش صبحها وقتی وارد محل کارم می شدم قبل از اینکه وارد شرکت بشوم با خودم می گفتم مشکلات شخصیم بمونه پشت در و واقعا با همین ذهنیت وارد می شدم. سر راهم به هر چی گل و گلدون بود سلام می کردم

و دست نوازش روی برگهاشون می کشیدم و هر روز یک متن مثبت روی کاغذ رنگی می نوشتم و به مونیتورم می چسوندم . چه روزهایی بود .الان وقتی به اون روزها فکر میکنم می بینم دیگه نه از اون شادابی خبری هست

و نه از اون سلام های بلند به گلها . از بس فکرم مشغوله وقتی به خودم میام می بینم پشت میزم هستم، دیگه گلها رو نمی بینم چه برسه بهشون سلام کنم . زندگی لذت بردن از کار هستش پس چرا الان اینطور نیست.

دلیل نبود این عشق و علاقه چی هست؟ استرس ، فشار کار، نارضایتی از حقوق و مزایا و یا خستگی از کار. به نظر من همه اینها هستن که کم کم علاقه را نسبت به کار از بین می برد. از بین همکارام چند نفری بازنشسته شدن

وقتی ازشون می پرسیدم دوست داری بعد از بازنشستگی بیایی سرکار می گفتن نه . یکی از همکارا که روزهای اخر کارش دیگه عملا سرسری کار می کرد و اصلا به کارش اهمیت نمی داد خلاصه که چند ماه اخر کارش

انگار سرکار نبود من فکر میکنم محل کارم این خاصیت و داره که همکارام دوست ندارن کار کنن یا همه جا اینطوره . راستش از یکی از دوستانم که در یک اداره دولتی کار میکنند سوال کردم که دوست داری بعد از بازنشستگیت

کار کنی و او گفت نه . ترجیح می دم سالهای اخر کاریم هر چه زوتر بگذره تا بتونم بازنشسته بشوم. با این اوصاف به این نتیجه رسیدم که فقط شرکت ما نیست که این خاصیت و داره . من احساس می کنم استرس و فشار کار

باعث میشه ادم از کار زده بشه. داشتم در مورد فشار کار جایی مطلبی می خوندم که نوشته بود توی ژاپن اونقدر فشار کار زیاده که تعداد زیادی از کارمندا خودکشی میکنند چون دیگه تحمل فشار و استرس و ندارند

و از بس کارهاشون زیاده که حتی اگر تا ساعت یازده شب سرکار باشن کارهای اون روزشون تموم نمیشه . پس این قضیه تقریبا همه گیره و همه ادمها در همه جای

دنیا به نوعی باهاش دست به گریبانن. درسته سختکوشی باعث می شه انسان ساخته و ازموده بشود ولی گویا ما از اونور بوم افتادیم .

چطور می تونیم عشق و علاقه به کار کردن رو در خودمون زنده کنیم؟

می شود هر ناراحتی و فشار و مثل اینکه توی صحنه جنگ هستی و باید جا خالی بدی تا تیرهایی که به سمتت شلیک می شوند بهت نخورند و زنده بمانی البته زنده ماندن به معنی کار کردن هستش اون هم با علاقه .

می شود عصبانیتها را با یک لبخند از بین برد 

می شود استرس را با یک نفس عمیق و خوردن کمی اب کم یا از بین برد 

می شود شاد بود حتی برای چند ساعت، شاد بودن تاثیر زیادی در روحیه دارد

می شود بعضی حرفها و صداها را نشنید تا کمتر باعث ناراحتی و ازردگی نشود

خلاصه که من خودم همه این راهها رو امتحان کردم نمیگم بی تاثیر بودن ولی کم تاثیر هم نبودن .

راههای زیادی هستش که برای کم کردن استرس می شود ازشون استفاده کرد 

شما از چه راههایی استفاده میکنید ؟

 

ای کاش کار بدون استرس وجود داشت ....


برچسب‌ها: کار بازنشستگی حقوق و مزایا استرس فشار کار
[ دو شنبه 9 تير 1399 ] [ ] [ پری ها ]
صفحه قبل 1 ... 9 10 11 12 13 ... 24 صفحه بعد
.: Weblog Themes By موفقیت , انگیزه و علاقه در کسب درآمد :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ پری ها، ویژه دختران و زنان ایران زمین خوش آمدید
لینک های مفید
امکانات وب

آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 116
تعداد نظرات : 43
تعداد آنلاین : 1