پری ها ، دلنوشته های یک دختر
دلنوشته هایی برای زنان و دختران ، اشعار عاشقانه و مطالبی برای دختران 
نويسندگان

سلام عزیزای دل 

خاطره داشتن از اون چیزایی که بدجور به آدم می چسبه . چون یه وقتایی یه جاهایی که دلت می گیره می شینی و به اون خاطره فکر میکنی. اخ که چقدر خندیدم ، وای چقدر خوش گذشت ، واقعا چه تجربه ای بود ، داشتم می نوشتم که مامان اومد کنارم نشست و بدون توجه به اینکه دارم می نویسم

گفت: ( راستی امروز توی یه برنامه دستور تهیه چندتا دمنوش دیدم  ) اینکه یه خاطره دوباره برای ادم تکرار بشه لذت بخشه رفتن به یه جنگل با درختای بلند و یه مرداب بزرگ که برات باور نکردنیه چطور این مرداب توی ... ( بهار نارنج داشت ، دو قاشق عسل ، گل گاوزبون یه کم ...)

دل این جنگل قرار گرفته و گلهایی بسیار زیبا در گوشه و کنار مرداب در کنار قارچهای خوشگل با اون کلاهک های دالبردار، دلبری می کنند . ( تازه برای هر مزاجی یه نوع دمنوش توصیه کردن کسایی که طبعشون گرمه نباید دارچین توی دمنوششون باشه یا کسایی که

طبعشون سرده می تونند توی دمنوششون ...  و برای افراد مسن هم دمنوشی گفتن که مثل قوتو کرمان پر از خوراکی های مفید بود )  گوشمام به حرفای مامان و چشمام به صفحه کامپیوتر و درحال تایپ بودم. همین الان هم یه خاطره برام رقم خورد. حرفای مامان بین نوشته های من .

دوست داره وقتی کار میکنم برام حرف بزنه بی توجه به اینکه من یا حواسم نیست یا ممکنه حواسم پرت بشه .خاطره های زندگی ما لزوما نباید سفرهای آنچنانی باشه به جاهای لاکچری یا بکر. همین بودن و شنیدن و تجربه کردن کارهای روزمره اطرافیانمون هم می تونه

خاطره خوبی باشه. اینکه یه روز بد داشتی و دلت گرفته بود ولی یه دوست وقت گذاشت و باهات سر و کله زد و حالت و خوب کرد و تو بی توجه به مشغله های دوستت حرف زدی و حرف زدی تا سبک شدی. اخرشم بهش گفتی مرسی که حالمو خوب کردی.

حتی این کارهای به ظاهر عادی یه خاطره اس. از همه ادمای زندگیم ممنونم برای رقم زدن خاطرات خوبم.

خاطره بسازیم برای خودمون و اونهایی که دوستشون داریم با درکنارشون بودن و به یادشون بودن...


برچسب‌ها: خاطره جنگلمرادب عسل گل گاوزبون لاکچری د
[ چهار شنبه 17 ارديبهشت 1399 ] [ ] [ پری ها ]

سلام و درود دختران زیبای سرزمینم

تعریف هر کسی از خوب بودن متفاوته . یکی خوب بودن و در حرف گوش کن بودن می داند مثل بچه حرف گوش کن. یکی مهربان بودن، یکی سخاوتمند بودن، یکی در، احترام بزرگترها را نگه داشتن، خلاصه از دید هر کسی ممکنه این خوب بودن متفاوت باشه .

البته همه ما خوب هستیم ولی در یک سری مسائل به نظر من خیلی خوووووب هستیم . مثلا مادر من معتقده ادم اگر دروغ نگه انسان خوبیست. یعنی من خوب نیستم . چون ، مجبورم دروغ  بگم .این اجبار انجام دادن بعضی کارها که مغایر اصول اخلاقیی هست که ما برای خودمون تعریف کردیم ،

برای همه ما وجود داره . مهم اینه ما چقدر در این اجبار غرق شده باشیم و بهش خو گرفته باشیم ، جوری که در مسائل روزمره ما هم دخالت کند. که متاسفانه کم هم نیست . البته نمی خوام دروغ گفتن را توجیچ کنم ولی جوری در ما رسوخ کرده که اگر کسی را ببینیم که راست می گوید باور نمیکنیم .

ای کاش همه ما مثل کودکی باشیم که همیشه حرف راست میگوید  حتی وقتی به ضررش باشه. یه بنده خدایی بود که خیلی دوستاش سر به سرش می گذاشتن یه روز قابلمه روی سرش می گذاشتن و می کوبیدن روش و دفعه بعد موقع آب خوردن می زدن

زیر لیوان آبش و هر دفعه که ازش می پرسیدن ناراحت شدی می گفت نه و دوستانش خنده کنان به کارشون ادامه می دادن و می گفتن اون که ناراحت نمیشه. غافل از اینکه دوستشون به دروغ می گفت که ناراحت نمیشه. گاهی دروغ گفتن باعث میشه یه ادمه احمق جلوه کنیم

یا یه آدم بی عار که براش مهم نیست چه رفتاری باهاش میشه. یهو یاد یکی از شخصیتهای داستان دایی جان ناپلئون افتادم ، مش قاسم که هر وقت میخواست حرف راست بگوید می گفت: دروغ چرا تا قبر آآآآ و چهار تا انگشت دستش و نشان میداد و به زعم خودش فاصله زنده بودن تا مرگ را می شمرد

که یعنی دروغ نمی گوید. گاهی بعضی شخصیتهای خیالی داستانها رو باید توی زندگی واقعی خودمون بیاریم و زنده نگهشون داریم .

جایی خوندم : بعضی وقتا دروغ خوبه !!!

به پدر و مادر کم طاقت باید دروغ گفت...

باید بهشون بگی!

حالم خوبه...

غذا خوبه ...

هوا خوبه ...

دلمون خوشه ...

وقتی اونا خوب باشن...

همه چی خوبه

گفتم دروغ بده ولی با پدر و مادر کم طاقت چه کنیم؟!


برچسب‌ها: دروغ دایی جان ناپلئنون مش قاسم مادر پدر حال خوب
[ چهار شنبه 17 ارديبهشت 1399 ] [ ] [ پری ها ]

سلام به دخترا ی خوب و خوشگل کشورم ایران

امروز خواستم راجع به معرفت و دوست داشتن تو وبلاگ بنویسم ولی نمیدونم چرا ذهنم از مسیر اصلی خودش مرتب منحرف میشه و نمی تونم اونو توی یک مسیری که دلم میخاد حرکت بدهم. شاید هم ذهنم غیر مستقیم بهم میگه ببین همیشه معرفت داشتم و هر مسیری رو می خواستی باهات همقدم و همراه بودم ولی الان دیگه می خواهم راه خودمو برم تا بهت بگم بی معرفتی یعنی چه. کاری از دست من ساخته نیست فعلا من نیازمند اون هستم و اون راه بی معرفتی در پیش گرفته و همراهی نمی کنه.

تو این گیرودار بحث با ذهنم و شاخه پریدن هایش بودم که یهو، یاد حرف های بزرگان قدیمی افتادم که چه زیبا در مورد خود و جامعه حرف می زدن. البته منظورم از بزرگان سعدی، فردوسی، مولوی، حافظ و... اینها نیست. بلکه منظور در اینجا، کسانی هستند که سنی ازشون گذشته و لابه لای تجربه روزگار، کلمات قصار و به قول خودشون با معرفتی هم گفتن تو حین نوشتن این مطالب یاد گفته بهروز وثوقی افتادم که گفته:

من نه «ﺁﺭﺯﻭﯼ» ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺘم ﻭ ﻧﻪ « ﺁﻭﯾﺰﻭﻥ » ﮐﺴـﯽ

ﻣﺎ ﺍﮔﺮﻡ ﻇﺎﻫﺮﻣﻮﻥ ﺑﻪ ﻗﺸﻨﮕﻲ  ﺧﯿﻠﻴﺎ ﻧﻴﺴﺖ ﭘﻴﺶ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻴﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﻃﻨﻤﻮﻥ ﺍﺯ ﺧﯿﻠﻴﺎ ﻗﺸﻨﮕﺘﺮﻩ ﺻﺎﺩﻗﺎنه ﺑﺪ باﺵ ﺍﻣﺎ با دروغ و ظاهر ﺍﺩﺍﻯ ﺧﻮﺑﺎ ﺭﻭ ﺩﺭ نیار

درسته ما مست می کنیم ولی تو جیب ملت دست نمی کنیم

واقعا هم اگر هر کدوم از ما این قانون ظاهرا ساده را رعایت کنیم فکر می کنم بسیاری از مشکلاتمون حل بشه معرفت و دوست داشتن خالصانه و بدور از هر گونه چشمداشت ما به یکدیگر، کم شده است شاید چون به خودمان رحم نمی کنیم خداوند هم انگار ما رو به حالمون رها کرده، خیر و برکت داره از بین ما میره . انگار به نام و چهره و مقام همدیگر را می شناسیم ولی به اعتماد، انسانیت، محبت ، دوست داشتن و مکارم اخلاق از همدیگر خیلی دور و کاملا بیگانه شده ایم.

آی داداش اون ماسک به قیمت دویست تک تومنی سه چهار ماه قبل رو که الان داری چهار هزار تومن می فروشی، می دونی داری به هم وطن، همشهری، همسایه و... خودت می فروشی نه به موجوداتی از کرات دیگر؟ انصاف و رحم هم خوب چیزیه ؟ به هم رحم کنیم تا خدای رحمان و رحیم که ارحم الراحمین است به همه ما رحم کند. در ضمن اگر من پول نداشته باشم ماسک به فلان قیمت بالا بخرم می دونی ممکنه ویروس کرونا بگیرم و از طریق من، حتی زن و بچه های تو هم بیمار شوند؟ پس ما زندگیمون به همدیگه وابسته است اگر به دیگری رحم کنیم در واقع به خود و خانواده خودمون رحم کرده ایم.

خلاصه  دخترای خوشگل و ناز ایرانی، حکایت زندگی ما شده مثل "دکمۀ پیراهنِ"

اولی رو که اشتباه بستی تا آخرش اشتباه می ری

بدبختی اینه که زمانی به اشتباهت پی می بری که رسیدی به آخرش...  

همین قدر بسه و دیگه نمی خوام زیاد طولانیش کنم، به قول شاعر خوب عمان سامانی :

من از مفصل این نکته مجملی گفتم         تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل

توضیحات : میرزا نوراﷲ بن میرزا مشهور به عمان سامانی از شاعران معروف شهر سامان از توابع شهرستان شهرکرد استان چهارمحال و بختیاری ایران است. این شاعر خوش سخن در سال ۱۲۶۴ ق. متولد و در شب سه‌شنبه دوازدهم شوال سال ۱۳۲۲ ه.ق. درگذشت.


برچسب‌ها: رحم دختر خوشگل عمان سامانی کرونا بهروز وثوقی دختر ناز معرفت
[ دو شنبه 15 ارديبهشت 1399 ] [ ] [ پری ها ]

سلام گل دخترای سرزمینم 

چشمامم امروز گاهی باریدن و گاهی تمام قد ابری روبه روم ایستادن. گاهی به دور دستها خیره شدن ، گاهی به ابرها نگاه کردند به بادی که بین برگهای درختا می رقصید و هوهو کنان توی آسمون محو می شد. تقلا برای سر به راه کردن چشما به جایی نرسید تا جایی که پلکها هم تلاش کردن شاید اونا رو به راه بیارن  ولی موفق نشدن، حتی نتونستن مدت زمان بیشتری روی چشما رو بپوشونن.

چشما با قدرتی باورنکردنی پلکا رو به طرف بالا هل دادند. حتی کاری کردن که سرو گردن هم مطیع اونا شدن و به سمت گلهای شمعدونی  کنار پنجره که با رنگهای قرمز و صورتیشون ابراز وجود می کردن ، بچرخن. توی ذهنم دنبال علت این کودتا بودم که دردی شدید قلبم و احاطه و فشرده اش کرد.

چشما تنگ شدن و دیگه شمعدونی ها را ندیدن . پرده سیاهی جلوشون کشیدن . انگار از جاشون بلند شدن تا برند سراغ قلب ببینن چشه . وقتی رسیدن قلبو فشرده و غمگین دیدن ،کنارش نشستند، که غم قلب مثل یه ویروس به اونا سرایت کرد و اونها را مبتلا ، شروع به باریدن کردن . قلبه فشرده ، چشمای گریون . پس بگو چرا امروز حالشون خوب نبود. 

توی این هاگیر و اگیر هوا سنگین شد، انگار سنگی سنگین روی سینه نشست و راه هوا رو بست و نفش کشیدن سخت شد.

ای وای این کنجکاوی پیدا کردن غم قلب کار دستم داد .نکنه ریه ها برن پیش قلب ، پس اونوقت چطور نفس بکشم؟ تنها کاری که می تونستم انجام بدم کمک از دستام بود. مشتی به سینه کوبیدم تا راه هوا باز بشه. خوشبختانه ریه ها خیلی کنجکاو نبودن و دوباره برگشتن سر جاشون. چشما هم باگریه برگشتن  سرجاشون پرده ها رو کنار زدن و به اهنگ غمگینی که قلب میخوند گوش کردن.

ای قبله من   خاک در خانه تو   بی منت می  مستم ز پیمانه تو

 ای قبله من    خاک درخانه تو  در دام توام   بی زحمت دانه تو

هم خسته و بیمارم   درمان منی   شورش دو اوازی  در جان من

ای تو هوای هر نفس    عشق تو می ورزم و بس

دل کنده ا م از همه کس    پناه من تویی و بس

تا در دل تو زنده ام    از عالمی دل کنده ام    درخود رها گشتم خوش است

به اینجای اهنگ که رسید باد محکمی وزید و پنجره ها رو محکم بهم کوبید چنان صدای بلندی اومد که رشته حال خمار دل و چشمها پاره شد. بعد از اون چشمها دیگه نباریدند ولی تاغروب به نقطه ای خیره شدن و دلشون نمیخواست به جای دیگه نگاه کنن.

حتی عصرکه از کنار یاسهای زرد و خوشبوی  کنار جاده رد می شدم بهشون نگاه نکردن. امان از این دل که چشمها رو به کودتا واداشت، همه اش زیر سر دل بود.

اینجاست که میگن اگه دلت نخواد حتی چشماتم نمیبینن پس هوای دل و داشته  باشیم تا عصیان نکنه و یه روز کاری و فلج.


برچسب‌ها: قلب چشم شمعدونی غم می کودتا
[ شنبه 13 ارديبهشت 1399 ] [ ] [ پری ها ]

سلام دخترهای خوشگل و ناز ایرونی

باز مثل قبل هوس کردم که درباره این مهمان ناخوانده یعنی ویروس کرونا صحبت کنم توی مطلب قبلی درباره فوائد و مضرات ویروس کرونا صحبت کردم (برید نوشته قبلی من تو وبلاگ رو ببینید تنبل بازی در نیارید) منتهی این بار قصد دارم تو یه زمینه دیگه راجع به اون صحبت کنم البته کلا صحبت کردن درباره اونو دوست ندارم ولی خوب موضوع روز جامعه است و خودم هم درگیر اون هستم مادرم در گیر اون است؛ برادرم در گیر اون هست، همکارم درگیر اون هست، همسایه ام و ... خلاصه اینکه همه ما در گیر اون هستیم نمیشه اونو دید و بگی وجود نداره خوب بد زشت زیبا نحس و... بالاخره است کنارمون هست شاید الان روی کیبورد کامپیوترم باشه من نبینم وای چی گفتم من . چخه کرونا چخه برو ...

امروز نمی خوام برم تو این وادیها. بلکه میخام برم راجع به آمار دقیق کرونا و اینکه چقدر کشته و مرده داده بحث کنم . شیرین خانم همسایمون میگه آمار اینها دروغه همین دیروز محله داداشمون چهار پنج تا کرونا گرفتن مردند اونم محله کوچیک اونها وقتی این همه بمیرن چطور ممکنه تو این کشور به این بزرگی فقط صد نفر بمیرن محاله. آمارشون دروغه دارن به ما کلک می زنن . الهی .... شروع کرد به اونجور حرفها زدن که درست نیست بنویسم.

دیروز مامانم بهم گفت پری جون برو از میوه فروشی سر کوچه دو کیلو گوجه و خیار بخر و چند دسته سبزی . شال و کلاه کردم رفتم بیرون دیدم وای نگاه کن چه جمعیتی ریختن بیرون ...انگار نه انگار چیزی هست خلاصه با ترس و لرز رفتم داخل میوه فروشی . دیدم میوه فروش محله حسن آقا نه ماسکی زده و نه دستکشی، داره با یکی از مشتریانش راجع به آمار کرونا حرف می زنه مشتری میگه ببین آمریکا ویروس قلع و قمع کرده اسپانیا ، فرانسه ، انگلستان و... همه جا از کشته پشته ساخته روزی هزاران نفر می میرن تازه اینجا میگن فقط اینقدر آمار داریم محاله به جون حسن آقا اینها الکی میگن. (نکته مهم اینکه : اگه زن حسن آقا بشنوه به جون شوهرش قسم الکی خوردن چنان بلایی سرش بیاره که هزار بار آرزوی کرونا گرفتن بکنه . زنش اینقدر هوای شوهرش رو داره که همیشه میگه : به نام خدایی که زن آفرید ..... برت پیت من را حسن آفرید)

توی شرکت علاوه بر بحث کرونا ، یکی از مباحث مهم همکاران، تعداد آمار کشورمون و سایر کشورهاست همکارا شروع به مقایسه می کنن و هر کدوم یک حرفی و نظری می دهند منم هاچ واچ اونها رو نگاه می کنم میگم خدایا توبه خدایا توبه .... حالا چرا این جمله رو میگم بماند ( راستش خودم هم نمیدونم چرا میگم ولی خوبیش اینه حداقل مفت و مجانی چند بار خدایا توبه گفتم اگه توبه گرفت که چه خوب و اگر نگرفت اون دنیا بهونه دارم بگم خدایا من هر روز و مرتب میگفتم ولی تو قبول نکردی حالا اینجا بی خیال شو از گناهامون بگذر)

خلاصه هر کی هر حرفی دلش میخاد میزنه و همه آمار و ارقام زیر سوال می بره . من به راست و دروغ آمارها کاری ندارم چون نه مسئول و مدیر جایی هستم و نه دستی در سیاست دارم و نه صاحب منصب و مقامی در وزارت بهداشت . من یک کارمند حقوق بگیر شرکتی توی این تهران خیلی بزرگ هستم . به عنوان کارمند یک شرکت و حتی به عنوان یک دختر ایرانی می تونم بگم که: این آمارها خدا کنه راست باشه یعنی دروغشون، راست باشه و آمار کرونا این قدر زیاد نباشه ( وای خدای من، منم الان گفتم دروغشون ....) ولی من میخام از چیزی دیگه صحبت کنم

صحبت من اینه که این آمارها رو من ، مادرم ، برادرم، عمو، خاله ، دایی، عمه ، همسایه ، هم محله ای، همشهری و... همه با هم می سازیم کسی از بیرون کشور عزیزمون ایران که برای ما آمار نمی سازه هر چی هست تو همین کشورمون است و با دست توانای خودمون می سازیم ( خدایش این دست توانا رو خوب اومدمآرام ) ما هستیم که آمار می سازیم و راجع به چیزی که خودمون می سازیم بحث می کنیم.

هیچ موقع نگیم مرگ و مردن برای همسایه است اگر رعایت نکنیم خدای ناکرده میریم تو این آمارها. وقتی توی محله ها، خیابون ها، بوستان و پارکها، فروشگاههای بزرگ، صف تاکسی و اتوبوس و مترو، سوپرمارکت ها و... گروه گروه آدم می ریزه که به نظرم خیلی هاشون ضرورتی نداره بیان بیرون، این آمار خدای ناکرده میره بالا. این آمار علاوه بر نشان دادن بی کفایتی مسئولین، نشان از بی مبالاتی خود ما هم داره . ما هم مقصیرم ما هم رعایت نمی کنیم توی این آمار همه ما به نوعی نقش داریم .

به نظرم یک کشته از کرونا هم زیاده، حتی یک مریض و ناخوش از کرونا خیلی زیاده، چرا فلان کشور مثل نیوزلند و یا کشوری مانند ویتنام که هم مرز با چین است کرونا رو کنترل کردند ولی ما نتونستیم ؟ چون مردمش رعایت کردند آنها به آمار توجه نکردند که کم هست بریزن بیرون . گفتن که قبل از اینکه بیاد و دنبال آمارش بریم بهتره نگذاریم اصلا شیوع پیدا کنه و اینگونه موفق شدن . رمز موفقیت را کشف کردن .

آمار دقیق یا نادقیق کرونا رو همه ما با رفتارمان می سازیم نوع و سبک زندگی ما مشخص کننده تعداد بیماران کرونا در جامعه است. قرنطینه سخت است بله قبول دارم برای خود منم سخت است اما چاره ای نیست بهتر از این است که خدای ناکرده عزیزانی از هم وطنان خود را از دست بدهیم . کرونا مثل بسیاری از حوادث و بلایا ، یا خود به خود و یا با دارو، بالاخره روزی تموم می شود، مهم این است که ما چه رفتار و عکس العمل مثبتی در مبارزه با آن داشتیم. مهم اینه ما در کجای مبارزه با این بیماری و دفاع از سلامت هموطنان خودمون ایستاده ایم و چه نقش موثری در کنترل و نابودی آن داشته ایم؟

هر کدام از ما جزئی از یک پازل هستیم بیایید تکه خوبش در جای مناسبش باشیم تا فردای ویروس کرونا، خدای ناکرده حسرت خیلی از بی مبالاتی هامون رو نخوریم

آمار دقیق ویروس کرونا رو بی خیال، قرنطینه و رعایت بهداشت را ملاک قرار دهیم . مهم این است.

شاد و تندرست باشید.


برچسب‌ها: کرونا ویروس کرونا درمان کرونا قرنطینه آمار کرونا آمار دقیق ویروس مبارزه با کرونا آمار کرونا
[ پنج شنبه 11 ارديبهشت 1399 ] [ ] [ پری ها ]
صفحه قبل 1 ... 14 15 16 17 18 ... 24 صفحه بعد
.: Weblog Themes By موفقیت , انگیزه و علاقه در کسب درآمد :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ پری ها، ویژه دختران و زنان ایران زمین خوش آمدید
لینک های مفید
امکانات وب

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 154
بازدید دیروز : 464
بازدید هفته : 637
بازدید ماه : 618
بازدید کل : 8677
تعداد مطالب : 116
تعداد نظرات : 43
تعداد آنلاین : 1